محل تبلیغات شما



چند کتاب‌ از زندگی خصوصی شهدای مدافع حرم

مدافعان حرم - مدافع حرم

این کتاب مخاطب را غافلگیر خواهد کرد؛ چه آنهایی که شهید محمدخانی را می‌شناختند و چه آنهایی که او را نمی‌شناختند! درواقع این کتاب روایت عاشقانه پنج سال زندگی مشترک با شهید محمدخانی است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق -

جانا

 امان از روزی که به خانه می‌آمد و می‌دید فهیمه سرپاست و کار خانه کرده است. از نظر محرم، فهیمه باید استراحت مطلق می‌کرد. نمی‌توانست ببیند فهیمه با آن حالش کار کند. فهیمه جرأت نداشت ظرف بشوید، جارو کند و غذا بپزد. همه کارها را محرم انجام می‌داد. یک شب که از میهمانی برمی‌گشتند، دل درد شدیدی گرفت و حالش بد شد. به خودش می‌پیچید و ناله می‌کرد. احساس بدی داشت. محرم دستپاچه شده بود. لباسش را به سرعت پوشید. اول رفت دنبال مادر فهیمه، بعد هم مطب دکتر. فهیمه که بد حال می‌شد، محرم تا چند روز حالش خوش نبود.» جانا؛ شهید محرم ترک»، نوشته منصوره قنادیان، کتاب‌های مربوط به مدافعان حرم را منتشر کرده است. این کتاب زندگی شهید محرم ترک را روایت می‌کند. شهید محرم ترک متولد سال 1357 اصالتا اهل شهرستان ا از استان لرستان بود. وی در سال 1377 وارد سپاه شد و در زمره پاسداران انقلاب اسلامی و مشخصا از اعضای نیروی قدس و نیروهای برون‌مرزی سپاه انقلاب اسلامی شد. از آنجایی که شهید محرم ترک مربی تخریب و استاد دانشکده بوده و در مأموریت‌های برون‌مرزی زیادی شرکت می‌کرد.

شاهرگی برای حریم

حالا هم اینقدر دم از شهادت نزنید که مال این حرفا نیستید. بگید اگه شهید شدید چی به من می‌رسه؟» حمید گفت: مصطفی جان هر چی دارم مال تو.» گفتم: نه، اون چیزی که خیلی برات با ارزشه رو بگو.» گفت: من یه چفیه دارم که برام خیلی با ارزشه.» گفتم: چی!؟ یه چفیه!؟ قرآن و پول و این همه چیز با ارزش داری، اون وقت یه چفیه؟» گفت: این چفیه از همه چیز برام مهم‌تره، از دست آقا گرفتمش.» با یک عشقی می‌گفت از دست آقا گرفتمش که تازه فهمیدم عشق به ولایت یعنی چه. برایم خیلی جالب بود. با ارزش‌ترین چیزی که در آن شرایط سخت داشت، یک چفیه بود. آن هم تنها به خاطر عشق به آقا. این کتاب، زندگی شهید حمیدرضا اسداللهی را از زبان همسرش روایت می‌کند. سمانه خاکبازان در ۱۹۲ صفحه این کتاب را به نگارش درآورده و انتشارات روایت فتح آن را منتشر کرده است. حمید از ابتدای زندگی‌اش راه قرآن را پیش گرفت و به حفظ و قرائت قرآن پرداخت. او هیچ‌گاه درگیر زندگی مادی نبود و خود را در برابر مشغله‌های دنیوی رها می‌دید. او یکی از پیشگامان راهپیمایی اربعین بود و همواره خود را وقف این امور می‌کرد.

خداحافظ سالار

کتاب خداحافظ سالار»، خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی همسر سردار سرلشکر شهیدحاج‌حسین همدانی، قافله سالار مدافعان حرم است که به زندگی و فرازونشیب‌های این شیرزن بزرگ پرداخته که از کودکی آغاز و نهایتا به شهادت سردار همدانی در سال ١٣٩٤ ختم می‌شود. شروع کتاب از سال 90 و بحران سوریه و دمشق که در آستانه سقوط قرار داشت آغاز می‌شود و با بازگشت و تداعی خاطرات دوران کودکی همسر شهید در دهه 40 ادامه می‌یابد. این کتاب حاصل 44 ساعت مصاحبه با همسر شهید است که نوع روایت داستانی هیچ دخل و تصرفی در آن نشده است. زندگی شهید همدانی پر بود از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگی که ناشناخته مانده است و بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس سه لشکر سپاه در سال‌های دفاع مقدس، و ماموریت‌های متعددی ازجمله حضور وی در آفریقا و نهایتا دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) در سوریه می‌پردازد. همه اینها در کنار شنیدنی‌های قصه حرم و مقابله با تکفیری‌ها در کتابی به‌عنوان خداحافظ سالار» جمع شده است. این کتاب به قلم حمید حسام نوشته شده و نکته مهم زندگی عاشقانه‌ای است که این شهید با همسر و فرزندانش داشته است.

سرّ سَر

این کتاب درباره زندگی شهید اسکندری از زبان همسرش و به قلم نجمه طرماح روایت شده است.  در بخشی از این کتاب آمده است: همه چیز برایم 30 ‌سال به عقب برگشت. حال و روز خانم‌هایی که دورورمان بودند و با شنیدن خبر شهادت همسرشان یکباره دنیای قشنگ آرزوهایشان فرو می‌ریخت، بعد از سال‌ها برای من اتفاق افتاد. خاطرات خانم ده‌بزرگی هم از همین دست بود با این تفاوت که پسر کوچکش طعم داشتن پدر را نچشید و تصویری از آن در ذهن نماند و علیرضا و فاطمه و زهرا نفس‌شان به نفس بابا بسته بود.» روایت کتاب سِّر سَر» ماجرای زندگی عاشقی است که به معشوق می‌رسد. ماجرایی که از روزهای تجرد عبدالله شروع می‌شود و به روزهای سخت جنگ می‌رسد و روزهای بعدش که عبدالله دست از تلاش برای وصال بر نمی‌دارد. اما در این کتاب داستان از قول راوی دیگر یا به تعبیری روی دوم سکه نقل می‌شود. متن کتاب سِّر سَر» از قول همسر سردار روایت می‌شود، روایتی شنیدنی که چند ویژگی خاص دارد. ویژگی‌هایی که می‌توان آن را از محاسن کتاب به حساب آورد. راوی در همه برهه‌های زندگی روایت دارد، حرف‌هایی که متناسب هستند و در جایی به خلاصه‌گویی و در بخشی زیاده‌گویی ندارد.

قصه دلبری

 این کتاب مخاطب را غافلگیر خواهد کرد؛ چه آنهایی که شهید محمدخانی را می‌شناختند و چه آنهایی که او را نمی‌شناختند! درواقع این کتاب روایت عاشقانه پنج سال زندگی مشترک با شهید محمدخانی است. شهید محمدخانی پیش از شهادتش به همسرش گفته بوده: وقتی شهید شدم خاطراتم را در قالب نیمه پنهان ماه» در انتشارات روایت فتح چاپ کن» و به همین خاطر روی بعضی از خاطرات تاکید داشته که همسرش تعریف کند و بعضی را نه. از تیپش خوشم نمی‌آمد. دانشگاه را با خط‌مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار 6 جیب پلنگی گشاد می‌پوشید با پیراهن بلند یقه‌گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می‌انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی‌اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می‌انداخت روی شانه‌اش، شبیه موقع اعزام رزمنده‌های زمان جنگ. وقتی راه می‌رفت، کفش‌هایش را روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد. از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می‌دیدمش. به دوستانم می‌گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه 60 پیاده شده و همون جا مونده!»


محسن حُججی (زادهٔ ۱۳۷۱ خورشیدی، نجف‌آباد – ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، التَنْف) از نیروهای ایرانی مدافع حرم بود که در مردادماه ۱۳۹۶ خورشیدی و در عملیاتی مُستشاری در منطقهٔ التَنْف –منطقهٔ مرزی بین سوریه و عراق– توسط نیروهای داعش به اسارت درآمد و پس از دو روز به‌دست داعش به‌قتل رسید. ابتدا خبرگزاری اسپوتنیک نیوز، به نقل از رسانه‌های وابسته به داعش، خبر اسارت وی را اعلام کرد.

زندگینامه شهید محسن حججی ، شهیدی که داعش سرش را برید!

 

محسن حُججی (زادهٔ ۱۳۷۱ خورشیدی، نجف‌آباد – ۱۸ مرداد ) از نیروهای ایرانی مدافع حرم بود که در مرداد ماه ۱۳۹۶ خورشیدی و در عملیاتی مُستشاری در منطقهٔ التَنْف –منطقهٔ مرزی بین سوریه و عراق– توسط نیروهای داعش به اسارت درآمد و پس از دو روز به‌دست داعش به‌قتل رسید. ابتدا خبرگزاری اسپوتنیک نیوز، به نقل از رسانه‌های وابسته به داعش، خبر اسارت وی را اعلام کرد.داعش چندی پس از انتشار فیلمی که ادّعای به اسارت درآوردن محسن حُججی را داشت، اعلام کرد که وی را کشته‌اند. وی دهمین عضو از لشکر زرهی ۸ نجف اشرف است که طی جنگ در خاک سوریه کشته شد. وی پیش از اسارت از ناحیه پهلو زخمی شده بود و طی دو روز اسارت توسط نیروهای داعش در مناطق تحت کنترل آنها چرخانده شده بود.در جریان تحویل پیکر محسن حججی به نیروهای حزب‌الله لبنان، ۳۵۰ تن از نیروهای داعش به همراه خانواده‌هایشان به شرق سوریه منتقل شدند.

 

محسن حججی

 

وصیت نامه اندوهناک شهید محسن حججی: تصویرم را ببرید پیشکش "امامم سیدعلی ‌ای" و "فرمانده‌ام حاج قاسم"


ایشان دانش‌آموخته مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه در رشته تکنولوژی کنترل ورودی سال ۸۷ بود. این روزها همه در شبکه های اجتماعی حرف از شهید محسن حججی می زنند جوان نجف آبادی که به سوریه پا گذاشت برا دفاع از حرم حضرت زینب اما اسیر داعش شد و فقط یک عکس با صلابت کافی بود که شهید حججی محبوب قلبها شود ، عکسی که نشان می داد وی باکی از داعشی ها و شهید شدن ندارد. شهید محسن حججی جوان ۲۵ ساله مدافع حرم که در نبرد با کوردلان داعشی به شهادت رسید، از فعالان فرهنگی نجف آباد بود. او یکی از جوانان بسیجی بود که تنها به خاطر احساس تکلیف و وظیفه در دفاع از حرم اهل بیت (ع) به عراق رفت. محسن حججی از جهادگران و اعضاء فعال موسسه شهید کاظمی پس از ۲ روز اسارت، به دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. شهید محسن حججی به عنوان جهادگر فرهنگی در ترویج و تبلیغ کتاب بسیار فعال بود و در اردوهای سازندگی جهادی علاوه بر فعالیت عمرانی، در حوزه فرهنگی نیز دست به اقدامات جهادی می‌زد. همچنین شهید حججی در مدارس به تبلیغ کتاب می‌پرداخت و از زمره پیشگامان معرفی کتاب در نماز جمعه بود. شهید محسن حججی در نجف‌آباد استان اصفهان به معرفی و تبلیغ کتاب می‌پرداخت. محسن، جوان ۲۵ ساله ای بود که در دومین اعزام خود به سوریه در مرز عراق با این کشور به دست داعش در منطقه‌ای به نام تنفت به شهادت رسید. سن شهید محسن حججی هم مانند استقامتش در مقابل بددلان و بدذاتان داعشی نشانگر ارادت و توکل و نزدیکی او با قیلام عاشورا بود. شهید محسن حججی جوان رعنای نجف آبادی چند سال پیش ازدواج کرده بود و حاصل ازدواج شهید محسن حججی و همسرش فرزندی تقریبا دو ساله است که از این شهید به یادگار ماند.

 

 

شهید محسن حججی
 


شهید محسن حججی
 

 

با انتشار خبر شهادت مظلومانه شهید مدافع حرم، شهید محسن حججی ، جهادگر جوان اصفهانی، از روز گذشته موجی در فضای مجازی به راه افتاد، نگاه پرصلابت و نافذ شهید محسن حججی ، این جوان ۲۵ ساله در حالی که بدست یک داعشی حرام سیرت اسیر شده، در هیبتی حسین وار، هر بیننده را شوکه کرد. تصویری که داعش از این اسارت منتشر کرد تا قدرت خود را به رخ جهانیان بکشد، غافل از اینکه بار دیگر ” ما رایت الا جمیلا” ی زینب به یادها آمد. عجیب بود، عاشورا برای همگان زنده شد و این بار داعش زمان یکبار دیگر سر از بدن حقیقت جدا کرد تا آن را محو کند، حال آنکه حقیقت هیچگاه خاموش شدنی نیست. هزاران کاربر از شهید والا مقام شهید محسن حججی نوشتند، صدها نفر عزت و صلابت او را ستودند و همگان در برابر غیرت او سر خم کردند. حالا تصویری در فضای مجازی منتشر شده که گفته می شود تصویر کودک نوپای او است. علی (فرزند شهید حججی)، کودکی که تنها یادگار و ثمره ازدواج این شهید بزرگوار است. کودکی که اگر چه باید سالهای آینده را بدون حضور مادی پدر طی کند اما، او را چه نیاز به این حضور. او از چنین سرشت پاکی بوجود آمده و صلابت حسین گونه پدر میراثی است که همچون چراغی روشن در سیاهی های زمان هدایتگر او خواهد بود.

 

 

شهید محسن حججی


 

زهرا عباسی ،  همسر شهید حججی : همسرم را هدیه کردم به حضرت زینب و از خدا و ایشان خواستم که ایشان را قبول کنند از من. همیشه ایشان می‌گفتند، غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند. ایشان چیزی زیباتر از دنیا دیدند، شهادت، خدا و زیبایی را دیدند که حاضر شدند دنیا را رها کنند و بروند. قبل از اعزام در کار فروش کتاب بودند و بعد از استخدام در سپاه، کار در کتاب را به صورت پاره وقت انجام میدادند و پولش را برای اردوهای جهادی کنار می‌گذاشتند و خیلی روی مسائلی فرهنگی دغدغه داشتند. تصاویر اسارت ایشان که پخش شد به همه مردم حس غرور دست داده بود بخاطر این صلابتی که دیده بودند. همه فکر می‌کنند داعشی اسیر دست آقا محسن بوده است. مردم حس غرور داشتند و تبریک می‌گفتند. انشالله من بتوانم ثمره زندگی با ایشان، علی آقای دوساله را مثل پدر و در مسیر پدر تربیت کنم و سرانجام زندگیشان ختم به شهادت شود.»

در عملیاتی که نزدیک مرز سوریه با عراق صورت گرفت محسن حججی مدافع حرم به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و دو روز بعد به شهادت رسید. کاربران شبکه‌های اجتماعی که از طرفی با شنیدن خبر اسارت و شهادت محسن حججی بسیار متأثر شده‌ و از طرف دیگر صلابت و شجاعت او مایه غرور و افتخارشان شده بود، تصویری را در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند تا شاید مرهمی باشد بر اندوه این روزهایشان. در این تصویر اسیر ایرانی حتی در لحظات سخت اسارت نیز همچنان  با صلابت و استوار دیده می شود که نشان از نگاه متفاوت او به مقوله جنگ و شهادت دارد اما در نگاه تفنگدار آمریکایی ترس و دلهره‌ای وجود دارد که از درون متزل و سطحی‌نگر او حکایت می‌کند. محسن حججی شهید مدافع حرم یکی از نیروهای لشکر ۸ زرهی نجف‌آباد اصفهان و یکی از نیروهای فعال موسسه شهید احمد کاظمی بود. از این شهید بزرگوار یک فرزند ۲ساله به یادگار مانده است. لشکر ۸ تاکنون ۱۰ شهید را در راه تامین امنیت کشور با عنوان مدافع حرم در سوریه تقدیم کرده است.

 

 

شهید محسن حججی

 

 

کتاب‌ فروشی شهید محسن حججی در نجف‎ آباد

 

 شهید محسن حججی، که به دست گروهک داعش به شهادت رسید، پیش از این در عرصه نشر و کتاب فعال بود، تجربه همکاری با موسسه نشر شهید کاظمی (ناشر برگزیده نمایشگاه کتاب امسال) و کتابشهر ایران وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی از جمله فعالیت­های فرهنگی در کارنامه زندگی با عزت این شهید والامقام است­. این شهید والامقام همچنین نقشی اساسی در شکل­گیری موسسه و نشر شهید کاظمی داشت و همواره در کنار خلیلی، مدیر این موسسه و مدیر پیشین کتابشهر نجف ­آباد به نقش­آفرینی در فعالیت­های فرهنگی می­پرداخت. کتابشهر نجف آباد که در دوره فعالیت خود یکی از مراکز فروش محصولات فرهنگی زبانزد بود، تجربه موفق خود را مرهون ایثار، فداکاری و همت والای شهید محسن حججی و کارگزار این کتابشهر است.

 

 

شهید محسن حججی

 

پیام حاج قاسم سلیمانی به مناسبت شهادت محسن حججی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از شکست های پی در پی گروه های تکفیری-وهابی وابسته به استکبار جهانی در برابر رزمندگان سلام در جبهه های مختلف، گروه ترویستی داعش مرتکبی جنایتی فجیع و غیرانسانی شد در هیچ قاعده و قانون اسلامی و حتی انسانی نمی گنجد. مردم دلاور و امت حزب الله خصوصا خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت. این نوع جنایت ها که تاکنون هزاران مورد آن به همین شکل در عراق و سوریه بر ضد امت مسلمان اعم از شیعه و سنی به وقوع پیوسته تنها نتیجه ای که در برخواهد داشت اتحاد و آگاهی بیشتر عالم اسلامی نسبت به هویت و خباثت این خوارج زمان است و ما را در پاک کردن سرزمین اسلامی از لوث وجود آنان مصمم تر و قدرتمندتر خواهد نمود. به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.

ما از ابتدا مصمم و به دور از تردید در این راه گام برداشتیم اما ارتکاب این جنایت ها عزم و اراده ما را جزم تر و جدی تر نمود تا جای جای اراضی اسلامی را از وجود بی وجود پلیدشان تطهیر نماییم. اینجانب به پدر، مادر، همسر و فرزند مقاوم این شهید بزرگوار که فرزندشان مانند سالار شهیدان امام حسین(ع) و با همان شیوه ظالمانه به شهادت رسید تبریک عرض می کنم زیرا نام خانواده شهید پرورتان با خاندان سید و سرور شهیدان همنام و قرین گردید و شهید شما و ما سند افتخار ایران اسلامی و سپاه ولایت است. ایران اسلامی در راه آزادی و شریعت و برای نجات دین مبین اسلام چنین قربانیان ارزشمندی را تقدیم می کند و از خدای سبحان عاجزانه طلب می کنیم که حسن عاقبت با مرگی همچون شهید محسن حججی عزیز برای مقرر فرماید. / هنیئا لک و لکم و عظم الله اجورنا و اجورکم. قاسم سلیمانی»

 

شهید محسن حججی

 


تصویر مرتبط

دستی زیر سر دارد و لبخند گرمی روی لب. هر از گاه نیم نگاهی به تکاپوی اطرافیان می‌اندازد و زیر لب زمزمه می‌کند: السلام علیک یا اباعبدلله»
تنها چند دقیقه با شهادت و آرامش ابدی فاصله دارد و حالا آنچه در قالب ویدویی کوتاه از او به یادگار مانده خلاصه‌ترین ترجمان از حس و حال عاشقانی است که ملیتی فراتر از مرزهای جغرافیایی برای خود برگزیده و دوشادوش هم هویتی واحد را شکل داده‌اند: رزمندگان مدافع حرم.

اما این مدافعان حرم» که خیلی زود به خیل شهدای حرم» می‌پیوندند کیستند و چه در سر دارند؟

آرمان‌شان چیست و چگونه دل از آرامش زندگی روزمره می‌کنند و بدون اجبار از ایران، سوریه، افغانستان و کشورهای دیگر عازم کارزار دفاع از حرم» می‌شوند؟
 
روایت یک حیرانی

عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو. و این هر دو، ‌عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.»
شهید سیدمرتضی آوینی در روایت ماندگار خود از عصر عاشورا تحت عنوان فتح خون» برش‌هایی تکان‌دهنده و بعضا ماندگار دارد که گویی تا سال‌های سال بکری خود را از دست نداده و هنوز روایت حال ما هستند.
قضاوت درباره جوانانی که امروز و در فضای رسانه تحت عنوان کلی مدافعان حرم» خطاب می‌شوند و بعضا نگاهی آمیخته با پیش‌داوری نسبت به اهداف و آرمان‌هایشان داریم، کار ساده‌ای نیست.
اساسا سهل و ممتنع است که بخواهیم از دلباختگانی بگوییم که بیشتر اهل خلوت بوده و هستند و نه فقط خود اصراری بر فریاد باورهایشان نداشته‌اند که بازماندگان و همراهانشان هم حد و مرزی معین با فضای پرهیاهوی رسانه‌ها دارند.
چگونه می‌توان با ابزار عقل» به قضاوت دیپلمات‌های عاشقی نشست که اگرچه ردای تقابل با جاهلیت مدرن داعشیان را به تن کرده‌اند اما خود نیز چندان در قید و بند عقل» نبوده و پا در مسیری گذاشتند که دیگران جز به حیرت نمی‌توانند به روایت و بازخوانی آن بپردازند؛ حیرتی از جنس همان تقابل عقل و عشق!
 
چند روایت معتبر؛ آرام بودند و آرام رفتند

شعری که آقا را به گریه انداخت» این تیتر مشترک بسیاری از رسانه‌ها از حاشیه‌ دیدار رهبر معظم انقلاب با جمعی از خانواده شهدای حرم بود.
روایت شعری که مقام معظم رهبری بر پای تصویر یکی از شهدای حرم دید و چشمانش تر شد؛
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس، شهدا را چیدند
بیش از هر چیز واقعیتی قابل تأمل در این دو بیتی نهفته است.
شهدای تکیه زده در آخر مجلس» در روزگار ترک‌تازی‌ مدعیان» چه کسانی هستند و چگونه می‌توان احوالات‌شان را درک کرد.
بیایید پیش از هر تحلیلی سه روایت از سه تن از این شهدا را باهم مرور کنیم؛
 
روایت اول؛ مزه دنیا به دهنتان نرود!

گیلنباره»؛ نام بیماری آنقدر عجیب بود که پدر را شوکه کرد.  رضا محصل اول دبیرستان بود که به ناگاه به واسطه بیماری گلینباره زمین‌گیر شد.  حدود یك ماه در بیمارستان بستری ماند تا اینكه بعد از معاینات و آزمایشات فراوان دکترها به خانواده‌اش گفتند؛ رضا، فلج شده است.»
پدر دلشکسته دست به دامان حضرت زینب سلام الله علیها  می‌شود و فرزند را نذر حضرت می‌کند. عباس كارگر برزی پدر دلشکسه شهید رضا کارگر برزی، باقی حکایت را این‌گونه روایت می‌کند: مدت كوتاهی نگذشته بود كه یك روز در كمال ناباوری و به یكباره دیدیم رضا دست روی دیوار گذاشته و آرام آرام راه میرود.
معجزه شده بود. خانم حضرت زینب‌ سلام الله علیها  شفایش را داد، تا چنین روزی سربازی خودش را بكند و در راه دفاع از خیمه زینبی به شهادت برسد.»
شهید رضا کارگر برزی داستانی غریب در میان مدافعان حرم دارد. جوانی که متولد ۵۸ بود و سرانجام در یازدهم مرداد ماه ۱۳۹۲ در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه و در نبرد با تکفیری‌ها به لقاءالله پیوست.
مادرش درباره احوالاتش می‌گوید: اهل تعهد و عمل و از كودكی عاشق رهبر بود. همیشه می‌گفت مراقب باشید مزه دنیا به دهانتان نرود. رضا خیلی دوست‌داشتنی بود، بسیار صبور و بااخلاق.»
 و این هم درددلی از پدر شهید: مدافعان حرم خیلی مظلومانه شهید می‌شوند. در دیار غربت در دفاع از اسلام ناب محمدی با اشقیا می‌جنگند و خیلی مظلومانه در خفا تشییع می‌شوند. مدافعانی كه در گمنامی هستند. جای ایشان خیلی خالی است، البته این شهدا در محضر سید الشهدا  علیه السلام  و حضرت زینب  سلام الله علیها  هستند و در فراق این عزیزان، تسلی دلمان همان نظر ائمه اطهار است.»
 
روایت دوم؛ خواب بابا رو دیدم دوباره.
اگرچه صادقانه می‌گوید یک بار قبل از ازدواج با هادی آرزو کرده بودم که همسر شهید شوم» اما بعد می‌گوید حساب و کتاب سختی‌ این‌ روزها را نکرده بوده است! مریم مهدی‌زاده همسهر شهید شهید هادی باغبانی از شهدای حرم است.
مداح اهل‌بیت، متولد ۱۳۶۲ و فرزند سوم خانواده‌ای روستایی دارای یک خواهر و برادر. هادی زندگی ساده‌ای داشت تا زمانی که به عنوان مستندساز راهی سوریه شد. آنچه از نزدیک از جنایت‌های گروه‌های تروریستی تکفیری و سلفی در سوریه دید کافی بود تا دل از همه چیز برکند و ردای مدافعان حرم را به تن کند و همسر خود را با تنها یادگار زندگی مشترکشان رضوانه» تنها بگذارد.
حالا این مادر و دختر روایت‌هایی شنیدنی اما ناگقتنی از پدر در سینه دارند؛ رضوانه گاهی وقت‌ها می‌گوید من بابا را میبینم. گاهی خواب و گاهی بیداری. مثلا روزی که از دیدار رهبری برمیگشتیم ناگهان در خیابان گویا بابایش را دیده باشد، گفت مامان! بابا را نگاه کن. یا مثلا در حرم حضرت علی (علیه‌السلام) دوباره بابایش را دیده بود. چند وقت پیش خواب دیده بود بابایش برایش تبلت خریده است!»
 
روایت سوم؛ عقب‌نشینی در کار نیست

اگه ما رو بعد دیدید که هیچ، توفیق ازمون سلب شده، اگرم ندیدید، ما رو حلال کنید.» یک فایل صوتی ویژه‌ترین یادگاری است که شهید مهدی صابری از خود به جا گذاشته است.
چه روایتی گیراتر و صادقانه‌تر از آخرین یادگار این شهید از خود که اینگونه دلگویه‌های خود را ضبط کرده است:‌ یا حسین، یا حسین، یا حسین. دقیقا مقابلمون، تکفیری‌های لعنتی‌اند، تعدادِ زخمی‌هامون رفته بالا. دلمون گرمه به حضرت زینب سلام الله علیها . دو تا شهید دادیم، هشت تا زخمی، ولی دلمون گرمه که راه خوبی رو انتخاب کردیم.
شارژِ موبایلم تموم شده، دیگه زیاد نمی‌تونم صحبت کنم. چون مموری‌های گوشی‌ام رو برداشته بودم، حافظه‌ای برای ضبط فیلم ندارم. اگه ما رو بعد دیدید که هیچ، توفیق ازمون سلب شده/ یا حسین. اگرم ندیدید، ما رو حلال کنید، از ته دل حلال کنید. خیلی بد کردیم، خیلی. بندگی خدا رو نکردیم. (هق هق گریه امانش نمی‌دهد) . خدایا بنده خوبی برات نبودم.(گویا یکی از نیرو‌هایش اجازه عقب نشینی می‌خواهد، فریاد می‌زند) : نه نه! عقب نشینی تو کار نیست، سنگر رو حفظ کن! سنگر رو حفظ کن!»
شهید مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است که فرماندهی گروهان حضرت علی اکبر علیه السلام را برعهده داشت و پس از شهادت در قطعه شهدای مدافعان حرم بهشت معصومه  سلام الله علیها  شهر قم به خاک سپرده شد.
 
مدافعان از نگاه نامحرمان

این روایت‌ها تنها بریده‌ای کوتاه از دریایی روایت به یادگار مانده از مدافعان گمنام حرم است. روایت‌هایی که هیچ یک در فرآیند رسمی و سیستم تبلیغاتی و رسانه‌ای داخل و خارج از کشور انعکاس درخور نداشته و به صورت پراکنده از سوی دوستان و همراهان نزدیک این شهیدان در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شده است.
در این فضا اما نامحرمان بیکار ننشسته و روایت و برداشت خود از جریان مدفعان حرم را تبلیغ و ترویج داده‌اند که متإسفانه باید پذیرفت بخشی از قضاوت‌های داخلی نسبت به این جریان هم متأثر از همین سمپاشی نامحرمان است!
نامحرمان نگاهی آمیخته با تحریف به مدافعان حرم» دارند. بی‌بی‌سی پرچم دار این نامحرمان است که صراحتا در گزارشی درباره شهدای حرم نوشت: منابع خارجی گزارش کرده‌اند که ایران در ازای پرداخت مبلغی ماهانه و اجازه اقامت، نفراتی از مهاجران افغان را برای جنگ به سوریه می‌فرستد.»
هرچند خود نیز ناگزیر در انتهای گزارش اینگونه جمع‌بندی می‌کند؛ وزارت خارجه افغانستان اخیرا شرکت شهروندان افغان مقیم ایران در جنگ سوریه را مربوط به اعتقادات شخصی آنها دانسته و هرگونه اجبار احتمالی از سوی ایران در این زمینه را رد کرده است.»
در کنار این نگاه عجیب و بیمار اما برخی رسانه‌های بیگانه سعی در دولتی نشان دادن این جریان دارند و اصرار دارند آن را شاهد مثالی از دخالت نظامی ایران در کشورهای منطقه قلمداد کنند. دویچه‌وله یکی از همین رسانه‌ها است. این رسانه در گزارشی مشروح و با استناد به اخبار منتشر شده پیرامون شهدای حرم در رسانه‌های داخلی نوشت: بر خلاف ادعای مقامات ایرانی مبنی بر عدم دخالت نظامی جمهوری اسلامی در سوریه، تا کنون ده‌ها ویدیو، عکس و گزارش از حضور جنگجویان ایرانی در کنار واحدهای نظامی رژیم اسد انتشار یافته است. برخی از این ایرانیان در سوریه حتی کشته شده یا به اسارت درآمده‌اند.»
در کنار این دو رویکرد اما سکوت رسانه‌ای نسبت به شهدای حرم در داخل نیز بهانه کافی را به برخی تحلیل‌ها مغرضانه داده‌است.
رادیو فردا در این باره اینگونه تحلیل کرده است: هنگامی که هدف از رفتن به جنگ مقبولیت عمومی داشته و چیزی پنهان نباشد از دست رفتن عزیزان برای خانواده‌ها یا معلول شدن جنگاوران یا ضایعات روحی و عصبی ناشی از حضور در صحنه نزاع در یک فرایند اجتماعی و جمعی هضم و جذب می‌شود و افراد در یک دوره کوتاه به زندگی عادی بازمی گردند.
اما مخفی کردن اعزام و کشته شدگان و معلولان و بعد تلاش برای مخفی کردن کشته‌ها خانواده‌ها و جنگاوران را از طی فرایند طبیعی و تا حدی تسلی بخش التیام محروم می‌کند. به همین دلیل ضایعات روحی و روانی اعزام نیرو به سوریه تا سال‌ها پنهان می‌ماند و تلاشی برای رفع آن‌ها نیز صورت نمی‌گیرد.»
نامحرمان و بیگانگان را که هرجی نیست اما بازخوانی روایت ‌آن‌ها در کنار آنچه در عالم واقع از این شهدا به یادگار مانده بهترین سنگ محک برای ارزیابی قضاوت‌ها و داوری‌ها و در عین حال غربت شهدای حرم است. شهیدانی که عشق زلال‌شان هیچگاه به غبار ت آلوده نخواهد شد.
 
روایت یک راوی؛ کاش فراموش نکنیم!

سامان‌دهی روایت‌های به یادگار مانده هم امروز در دستور کار برخی فعالان فرهنگی است که از آن میان و در میدان نشر قرار است در آینده‌ای نزدیک مجموعه‌ای از آثار مرتبط با زندگی شهدای مدافع حرم از سوی نشر دارخوین» روانه بازار کتاب شود.
جانمراد مدیر نشر دارخوین» است که درباره این طرح به خبرنگار مهر می‌گوید: از آنجا که نشر دارخوین در اصفهان است طبیعتاً برای این طرح اولویت ما شهدای حرم استان اصفهان است. هرچند امروز از بسیاری از استان‌های کشور شاهد حضور مدافعان حرم در میدان هستیم. در حال حاضر انتشار کتاب خاطرات ۱۲ شهید حرم را آغاز کرده‌ایم که دو سه شهید افغانستانی هم در میان آن‌ها هستند. یکی از این آثار به مرحله انتشار رسیده‌است و امیدواریم تا سه الی چهار ماه آینده این سری کتاب به طور کامل روانه بازار شود.
این فعال حوزه نشر درباره انگیزه طراحی و اجرای این پروژه می‌گوید: ما تجربه دوران دفاع مقدس و شهیدان نام آور آن دوران را داشتیم که بعد از گذشت چند سال بسیاری از خاطرات و ناگفته‌های‌شان مشمول مرور زمان شد و دیگر امکان گردآوری و ثبت آن را نداشتیم.  به همین خاطر در این حوزه تصمیم گرفتیم به روز اقدام کنیم تا خاطرات و ناگفته‌های مرتبط با شهیدان حرم گردآوری و ثبت شود تا دستخوش فراموشی و غفلت قرار نگیرند. در این چند ماهی که در ارتباط با خانواده و اطرافیان این شهدا بوده‌ایم تجربه‌های جالب و قابل توجهی داشتیم که به راحتی قابل بیان نیست. وجه مشترک این شهدا این است که گویی هر یک روحیات و احوالات خاص خود را داشته‌اند و طی یک فرآیند دست به این انتخاب زده‌اند. اصلاً تصور نکنید که این شهدا یک شبه به این جمع‌بندی رسیده‌اند که باید به میدان بروند و شهید شوند. غالباً از مدت‌ها قبل آرام‌آرام خود را برای این انتخاب آماده کرده‌اند و به گونه‌ای انگار با الهامی مواجه شده‌اند. انگار این شهدا در فرآیندی مشخص برای پیوستن به مدافعان حرم برنامه‌ای شخصی برای خود تدوین کرده و آرام‌آرام به این جریان پیوسته‌اند.
این ناشر درباره کیفیت مواجهه خانواده و اطرافیان با این تصمیم از سوی مدافعان حرم هم گفت: اتقاقا این سوال مشترکی است که از بسیاری از خانواده‌های شهدای حرم پرسیده‌ایم مبنی‌بر اینکه آیا وقتی شهید قصد عزیمت به میدان داشت و برای این مسیر تصمیم خود را گرفت شما راضی بودید و از او حمایت کردید یا خیر؟ و پاسخ اکثر این خانواده‌ها اعم از پدران، مادران و همسران این بود که شهید از ماه‌ها قبل برای آن‌ها زمینه‌سازی کرده و آرام‌آرام سعی داشته تا آن‌ها را برای اتخاذ تصمیم نهایی مجاب کند. این شهدا با این استدلال که حرم اهل بیت‌ سلام الله علیها  در خطر است و نمی‌توان بی‌تفاوت بود خانواده و اطرافیان خود را مجاب می‌کردند که باید به میدان بروند و جالب اینکه برخی از این خانواده‌ها با شروطی همچون قول شفاعت» سرانجام رضایت داده‌اند. البته فراموش نکنیم که بسیاری از این عزیزان برخاسته از خانواده‌هایی هستند که سابقه حضور اعضا در دفاع مقدس را داشته و با این مقوله غریبه نیستند. یعنی پدر یا مادر خانواده پیشتر حضور در میدان‌های مشابه را تجربه کرده و حالا طبیعتآً مسیر برای فرزندان هم هموار است.
وی در پایان با تأکید بر اینکه آرزوی ما این است که در ادامه همین مسیر بتوانیم خاطرات و زندگینامه شهدای حرم در سراسر کشور و حتی کشورهای همسایه را هم ثبت و ضبط کنیم تا آرمان‌ها دغدغه‌های این عزیزان دستخوش فراموشی قرار نگیرد»، گفت: شما همین خاطراتی که در قالب کتاب منتشر خواهد شد را که بخوانید خواهید دید که احوالات بسیار خاصی این شهیدان با خانواده‌های‌شان داشتند و حتی بعد از شهادت آن‌ها هم مشاهدات و تجربیات نابی در این خانواده‌ها ثبت شده‌است که به راحتی نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.
 
موخره؛ آنجا که میان عشق و عقل فاصله نیست!

گفتنی‌ها درباره مدافعان حرم» و شهدای حرم» بسیار است، اما حرف اصلی همان است که سال‌ها قبل سیدشهیدان اهل قلم روایت کرد. روایت ثروتی عظیم از عشقی بی‌پایان به خاندان عترت که تنها دارایی غیرقابل تحریم و بلوکه ملت ایران و شیعیان سراسر جهان است.
در آغاز، اشاره‌ای به فتح خون» آوینی داشتیم و باور کنید بهترین حسن ختام برای آنچه در این نوشتار به دنبال مرور و بازخوانی آن بودیم همان روایت راوی فتح است از روز واقعه؛
 
صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا، چگونه ممكن است كه تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی كه در شب هشتم ذی‌الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند، و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی؟ آنان را می‌گویم كه عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ كره ارض است.
هیهات ما ذلك الظن بك ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است.
پس چه جای تردید؟ راهی كه آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می خیزد.
واگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به كدام دعوت است كه لبیك گفته‌اند؟
عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی كه می‌رود، تصدیق خواهد كرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله‌ای نیست.»

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

( سامانه پیامکی،ارسال پیامک تبلیغاتی